ربوبیّت و خداوندگارى و ولایت، به عبارت دیگر کمال و قدرتى که در اثر عبودیّت و اخلاص و پرستش واقعى نصیب بشر مىگردد، منازل و مراحلى دارد:
قرآن کریم مىفرماید:انْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً اگر تقواى الهى را داشته باشید، خداوند مایه تمیزى براى شما قرار مىدهد.
و ثانیاً آدمى بر نفس و قواى نفسانى خویش غالب و قاهر مىگردد، اراده انسان در برابر خواهشهاى نفسانى و حیوانى نیرومند مىگردد، آدمى حاکم وجود خویش مىشود، مدیریّت لایقى نسبت به دایره وجود خودش کسب مىکند. قرآن کریم درباره نماز مىفرماید:انَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ
محقّقا نماز انسان را از کارهاى زشت و ناپسند باز مىدارد.
درباره روزه مىفرماید:کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقونَ
بر شما روزه نوشته شد آنچنانکه بر امّتان پیشین نوشته شد، بدان جهت که باشد تقوا و نیروى خود نگهدارى، کسب کنید.
درباره هر دو عبادت مىفرماید:یا ایُّهَا الَّذینَ امَنُوا اسْتَعینوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ .
اى اهل ایمان! از نماز و از صبر (روزه) کمک بخواهید و از این دو منبع نیرو استمداد کنید.
در این مرحله از عبودیّت، آن چیزى که نصیب انسان مىگردد این است که ضمن یک روشن بینى، خواهشها و تمایلات نفسانى انسان مسخّر وى مىگردد. به عبارت دیگر، اوّلین اثر عبودیّت، ربوبیّت و ولایت بر نفس امّاره است .مرحله دوم، تسلّط و ولایت بر اندیشههاى پراکنده، یعنى تسلّط بر نیروى متخیّله است.
از عجیبترین نیروهاى ما قوّه متخیّله است. به موجب این قوّه است که ذهن ما هر لحظه از موضوعى متوجّه موضوعى دیگر مىشود و به اصطلاح تداعى معانى و تسلسل خواطر صورت مىگیرد. این قوّه در اختیار ما نیست، بلکه ما در اختیار این قوّه عجیب هستیم و لهذا هر چه بخواهیم ذهن خود را در یک موضوع معیّن متمرکز کنیم که متوجّه چیز دیگر نشود براى ما میسّر نیست؛ بىاختیار قوّه متخیّله ما را به این سو و آن سو مىکشاند. مثلًا هر چه مىخواهیم در نماز «حضور قلب» داشته باشیم، یعنى هر چه مىخواهیم این شاگرد را بر سر کلاس نماز حاضر نگه داریم، نمىتوانیم؛ یک وقت متوجّه مىشویم که نماز به پایان رسیده است و این شاگرد در سراسر این مدّت «غایب» بوده است.
رسول اکرم تشبیه لطیفى دارد در این زمینه؛ دل را- دل افرادى که مسخّر قوّه متخیّله است- به پرى تشبیه مىکند که در صحرایى بر درختى آویخته شده باشد که هر لحظه باد او را پشت و رو مىکند.
گفت پیغمبر که دل همچون پرى است در بیابانى اسیر صرصرى است
باد پر را هر طرف راند گزاف گه چپ و گه راست با صد اختلاف
مرحله سوم این است که روح در مراحل قوّت و قدرت و ربوبیّت و ولایت خود به مرحلهاى مىرسد که در بسیارى از چیزها از بدن بىنیاز مىگردد در حالى که بدن صد در صد نیازمند به روح است.
مرحله چهارم این است که خود بدن از هر لحاظ تحت فرمان و اراده شخص در مىآید به طورى که در حوزه بدن خود شخص اعمال خارق العاده سر مىزند. این مطلب دامنه بحث زیادى دارد.
مرحله پنجم که بالاترین مراحل است این است که حتّى طبیعت خارجى نیز تحت نفوذ اراده انسان قرار مىگیرد و مطیع انسان مىشود. معجزات و کرامات انبیاء و اولیاء حق از این مقوله است.
حدیث : رمضان ، بهار قرآن
عن ابى جعفر علیه السلام قال :
((لکل شى ء ربیع و ربیع القران شهر رمضان ))
امام باقر علیه السلام فرمود:
هر چیزى بهارى دارد و بهار قرآن ماه مبارک رمضان است .
حدیث : قرآن در ماه رمضان
قال رسول الله صلى الله علیه و آله :((و من تلافیه آیة من القرآن ، کان له مثل اجر من ختم القرآن فى غیره من الشهور.))
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
کسى که در ماه مبارک رمضان یک آیه قرآن بخواند پاداش او همانند کسى است که قرآن را در ماههاى دیگر ختم کرده است .
امام باقر
علیهالسلام به نقل از پدرانش علیهمالسلام روایت میکند: حضرت على علیهالسلام در
اوّلین روز ماه رمضان در مسجد کوفه خطبه خواند. پس خدا را به بهترین ستایش و
برترین و رساترین ثنا ستود و بر پیامبرش محمّد صلىاللهعلیهوآله درود فرستاد.
سپس فرمود: «اى مردم! این ماه،
ماهى است که خداوند، آن را بر ماههاى دیگر برترى داده است، مانند برترى ما
اهلبیت بر دیگر مردم. و آن، ماهى است که درهاى آسمان و درهاى رحمت، در آن گشوده
مىشوند و درهاى آتش در آن بسته مىگردند. و ماهى است که در آن ندا شنیده مىشود و
دعا مستجاب مىگردد و گریه مورد ترحّم قرار مىگیرد. ماهى است که در آن،
شبى وجود دارد که فرشتگان از آسمان فرود آمده، بر مردان و زنان روزهدار، به اذن
پروردگارشان تا طلوع سپیده سلام مىدهند و آن شب، "شب قدر" است . دو
هزار سال پیش از آن که آدم علیهالسلام آفریده شود، ولایت من در آن شب، مقدّر شد.
روزه گرفتن آن، برتر از روزهدارى هزار ماه است و عمل در آن، برتر از عمل در هزار
ماه است. اى مردم! خورشید ماه
رمضان بر مردان و زنان روزهدار، با رحمت مىتابد و ماه آن با رحمت بر آنان
نورافشانى مىکند و هیچ روز و شبى از این ماه نیست، مگر آن که پروردگار متعال، بر
سر این امّت، نیکى مىافشاند. پس هر کس از ریزش نعمت الهى ذرّهاى بهرهمند گردد،
در روز دیدارش با خدا، نزد خداوند، گرامى خواهد بود و هیچ بندهاى نزد خدا گرامى
نگردد، مگر آن که خداوند، بهشت را جایگاه او قرار مىدهد. «اى مردم! این ماه،
ماهى است که خداوند، آن را بر ماههاى دیگر برترى داده است، مانند برترى ما
اهلبیت بر دیگر مردم. و آن، ماهى است که درهاى آسمان و درهاى رحمت، در آن گشوده
مىشوند و درهاى آتش در آن بسته مىگردند. و ماهى است که در آن ندا شنیده مىشود و
دعا مستجاب مىگردد و گریه مورد ترحّم قرار مىگیرد. بندگان خدا! این ماه
شما، همچون دیگر ماهها نیست. روزهایش برترین روزهاست و شبهایش برترین شبها و
ساعاتش برترین ساعات است. آن، ماهى است که شیطانها در آن در بند و زندانىاند؛
ماهى که خداوند در آن، روزىها و اجلها را مىافزاید و میهمانان خانهاش را
مىنویسد؛ ماهى که اهل ایمان با آمرزش و رضاى الهى، با شادى و نعمتهاى الهى، و با
خشنودى فرمانرواى دادگر و توانا، پذیرفته مىشوند. اى روزهدار! در کار
خویش نیک بنگر، که در این ماه، میهمان پروردگار خویش هستى . بنگر که در شب و روزت
چگونهاى و چگونه اعضاى خود را از نافرمانى خدا حفظ مىکنى. بنگر تا مبادا شب در
خواب باشى و روز در غفلت؛ پس این ماه بر تو بگذرد و بار گناهت همچنان بر دوشت مانده
باشد؛ پس آنگاه که روزهداران پاداشهاى خود را مىگیرند، تو از زیانکاران باشى و
آنگاه که به کرامت فرمانرواى خویش نایل مىشوند، از محرومان گردى و آنگاه که به
همسایگى با پروردگارشان سعادتمند مىشوند، تو از طردشدگان باشى! اى روزهدار! اگر از
درگاه صاحبت رانده شوى، به کدام درگاه روى خواهى آورد؟ و اگر پروردگارت محروم
سازد، کیست که روزىات دهد؟ و اگر تو را خوار شمرد، کیست که اکرامت کند؟ و اگر
ذلیلت ساخت، کیست که عزّتت بخشد؟ و اگر تو را واگذاشت، کیست که یارىات کند؟ و اگر
تو را در جمع بندگانش نپذیرفت، بندگىات را به آستان چه کس خواهى برد؟ و اگر از
خطایت در نگذشت، براى آمرزش گناهانت به که امید خواهى بست؟ و اگر حقّ خویش را از
تو طلبید، حجّت تو چه خواهد بود؟ اى روزهدار! در شب
و روزت با تلاوت کتاب خدا، به او تقرّب بجوى، که همانا کتاب خدا، شفیعى است که روز
قیامت، شفاعتش براى قرآنخوانان پذیرفته است و با خواندن آیات آن، از درجههاى
بهشت بالا مىروند. مژده اى روزهدار!
تو در ماهى هستى که روزهدارىات در آن، واجب، نَفَس کشیدنت در آن، تسبیح، خُفتنت
در آن، عبادت، طاعتت در آن، پذیرفته، گناهانت در آن، آمرزیده، صداهایت در آن،
شنیده شده، و مناجات در آن، مورد ترحّم است. از حبیبم پیامبر خدا شنیدم که
مىفرمود: "خداوند متعال
را در هنگام افطار هر شب ماه رمضان، آزادشدگانى از آتش است که شمار آنان را کسى جز
خداوند نمىداند. شمار آنان، نزد او در علم غیب است. پس چون آخرین شب این ماه شود،
خداوند به شمار همه کسانى که در تمام این ماه آزاد کرده، آزاد خواهد نمود." اى روزهدار! در شب
و روزت با تلاوت کتاب خدا، به او تقرّب بجوى، که همانا کتاب خدا، شفیعى است که روز
قیامت، شفاعتش براى قرآنخوانان پذیرفته است و با خواندن آیات آن، از درجههاى
بهشت بالا مىروند. مردى از قبیله
هَمْدان برخاست و گفت: اى امیر مؤمنان! از آنچه حبیب تو درباره ماه رمضان فرمود،
بیشتر بگو. فرمود: «باشد! شنیدم
که برادر و پسر عمویم، پیامبر خدا، مىفرمود: "هر کس ماه رمضان را روزه بدارد
و خود را در این ماه از حرامها نگه دارد، وارد بهشت مىشود.» آن مرد هَمْدانى
گفت: اى امیر مؤمنان! از آنچه برادر و پسر عمویت درباره ماه رمضان فرمود، بیشتر
بگو. فرمود: «باشد! شنیدم
که دوستم پیامبر خدا مىفرمود: "هر کس از روى ایمان و به خاطر اجر الهى،
[ماه] رمضان را روزه بدارد، وارد بهشت مىشود."» مرد هَمْدانى گفت:
اى امیر مؤمنان! از آنچه دوستت درباره این ماه فرمود، بیشتر بگو. فرمود: «باشد! شنیدم
که سَرور اوّلین و آخرین، پیامبر خدا مىفرمود: "هر کس [ماه] رمضان را روزه
بدارد و در شبهاى آن حرام نخورد، وارد بهشت مىشود."» مرد هَمْدانى گفت:
اى امیر مؤمنان! از آنچه سرور اوّلین و آخرین با تو درباره این ماه گفت، بیشتر
بگو. فرمود: «باشد! شنیدم
که برترینِ پیامبران و فرستادگان و فرشتگان مقرّب مىفرمود: "همانا سَرور
اوصیا، در سَرور ماهها کشته مىشود." گفتم: اى پیامبر
خدا! سرور ماهها، کدام است و سرور اوصیا کیست؟ فرمود: "امّا
سرور ماهها، ماه رمضان است و امّا سرور اوصیا، تویى، اى على!" گفتم: اى پیامبر
خدا! آیا چنین خواهد شد؟ فرمود: "آرى،
به پروردگارم سوگند! همانا نگونبختترینِ امّت من، برادرِ پىکننده ناقه ثمود،
برمىخیزد و ضربتى بر فرق سرت مىزند که محاسنت از خون آن، رنگین مىشود."» پس مردم شروع به
گریه و شیون کردند. و حضرت على علیهالسلام خطبهاش را به پایان برد و فرود آمد. *کتاب ماه خدا نوشته محمد محمدی ری شهری، ج 1،
ص 176*